loading...
آموزشی-تفریحی
sky بازدید : 204 جمعه 29 بهمن 1395 نظرات (0)

نماد نوستالژیک تهران، چرا به تلی از خاکستر تبدیل شد؟


p0

 

دی ماه ۹۵، تلخ ترین ماه امسال شد. از درگذشت ناگهانی آیت الله هاشمی رفسنجانی در روزهای نخست این ماه دودآلود پایتخت تا سقوط ساختمان ۵۴ ساله پلاسکو در خیابان جمهوری تهران که به شهادت شماری از هموطنان آتش نشان در این حادثه غم انگیز منجر گشت، تراژدی دی ماه، تلخ تر از آنچه تصور می شد به پایان رسید.

پایتخت نیشین ها، هنوز خاطره راهپیمایی میلیونی حزن انگیز مربوط به تشییع پیکر رئیس فقید مجمع تشخیص مصحلت را در خیابان های اطراف دانشگاه تهران فراموش نکرده بودند که ۳۰ دی ماه، ایران بار دیگر عزا دار شد و دوباره پایتخت، رخت عزا بر تن کرد. عزای آتش نشانان، عزای از دست دادن فرشتگان نجات، عزای بی توجهی به اخطارهای ۱۰ گانه آتش نشانی به هیات مدیره پلاسکو و عزای تراژدی بافت فرسوده کلانشهر تهران. . .

پخش مستقیم سقوط ساختمان هفده طبقه پلاسکو در خیابان جمهوری تهران از شبکه خبر سیما، لحظاتی بعد به خبر نخست بسیاری از خبرگزاری ها و رسانه های جهان تبدیل شد که تراژدی تلخ ۱۹ ژانویه ۲۰۱۷ میلادی را به دنیا مخابره کردند. جهان در آخرین روز دی، بار دیگر از ایران شنید، اما این بار با طعم تلخ و اندوه.

p3

گزارش لحظه به لحظه شبکه خبری یورونیوز اروپا از تراژدی پلاسکو

p14

تصویر هوایی از زمان آتش سوزی در پلاسکو

اما داستان پلاسکو چه بود؟ پلاسکو چه زمانی بنا شد و چه کسانی در ساخت و احداث آن مشارکت داشتند؟ چه فعالیت هایی در آن صورت می گرفت و جریان اخطارهای متعدد سازمان آتش نشانی به هیات مدیره مجتمع تجاری پلاسکو مبنی بر ایمن نبودن سازه چیست؟

گزارش امروز روزیاتو شما را با ظهور و سقوط پلاسکو آشنا می کند.

داستان پلاسکو

p15

کسانی که در  خیابان جمهوری تهران تردد کرده بودند، حتماً یکی از ساختمان های بلند و قدیمی معروفی که از هر نقطه این خیابان قابل مشاهده است را تماشا کرده اند. جایی در ضلع شرقی چهار راه استانبول و نزدیک سفارت انگلیس و ترکیه.

جایی که روزگاری، عشق دختر بچه ها و پسربچه ها بود که به همراهی والدین خود، به پلاسکوی مرتفع تهران بیايند و هم گشتی در این برج عظیم با فروشگاه های رنگارنگ و جذاب بزنند و هم، خرید فصل مدرسه و ایام نوروز را در آن انجام دهند.

p4

تصویری از پلاسکو و خیابان جمهوری در دهه چهل شمسی

کلنگ احداث ساختمان پلاسکو، در سال ۱۳۳۹ هجری شمسی به زمین زده شد و در سال ۱۳۴۲ کار ساخت به پایان رسید. این مجتمع تجاری، یکی از مرتفع ترین ساختمان های تهران آن روزگار به شمار می آمد. برخی، پلاسکو را نماد تهران مدرن می دانستند، چرا که بر اساس فناوری و توان مندی طراحی آن روزگار، این ساختمان، ابهتی به تهرانی که به ندرت ساختمان مرتفع در آن دیده می شد، می بخشید.

این ساختمان از روزهای نخستین فعالیت خود، یکی از مراکز اصلی و توزیع عمده فروشی و خرد انواع پوشاک مردانه تهران بوده و یکی از پاتوق های اصلی اهالی پایتخت برای خرید مايحتاج لباس مردانه به شمار می آمد.

p5

تصویر آگهی های تبلیغاتی که در کنار برج بلند پلاسکو در دهه چهل شمسی نصب شده بود

احداث ساختمان به گونه ای بود که طراحی ساختمان های امریکایی را نشان می داد و به واسطه ارتفاع قابل ملاحظه آن و استقرار آسانسورهای مدرن در آن، موجی از علاقمندان به گردشگری ارتفاع در تهران دهه چهل را به سمت خود کشاند تا از طریق آسانسورهای پلاسکو، تهران آن روزگار را تماشا کنند.

پلاسکو در دهه چهل، دومین ساختمان مرتفع پایتخت و ایران بود که در آن، آسانسورهای مدرن اروپایی مستقر شده بود و هموطنان می توانستند برای نخستین بار، تجربه آسانسورگردی را در ساختمانی غیر دولتی، تجربه کنند.

p6

حبیب القانیان در کنار مسئولان وقت، ماکت پلاسکو را بررسی می کنند

اتوبوس های دو طبقه معروف تهران قدیم که تا اوایل دهه شصت شمسی هم در برخی نقاط پایتخت تردد می کردند، بخشی از گردشگری تهرانی ها را به سمت ساختمان پلاسکو هدایت می نمودند. رستوران بزرگی که در بالای برج قرار داشت، فرصتی را برای تهرانگردهای دهه پنجاه فراهم می کرد تا شهر را از فضایی جذاب تماشا کنند.

p7

عکسی از ساختمان پلاسکو در زمان افتتاح که تصویری از محمد رضا پهلوی بر آن نصب شده بود

پلاسکو، در یکی از مقصدهای تجاری مهم پایتخت واقع شده بود که به همین خاطر، تابلوهای نئونی که برای تبلیغات در شب استفاده می شد،  یکی از جذابیت های خیابان جمهوری آن روزگار به شمار می آمد.

اکنون که ۵۴ سال از آن روزگار می گذرد، بیش از ۶۰۰ واحد صنفی در ۱۶ طبقه این مجموعه تجاری مشغول به فعالیت بودند که متاسفانه، حدود ۱۰۰ واحد از کل واحدها، دارای بیمه ایران و آسیا بوده و اطلاع دقیقی از پوشش بیمه ای دیگر واحدهای صنفی فعلاً در دست نیست.

p8

ساختمان پلاسکو در اواسط دهه چهل شمسی

شاید کسی فکرش هم را نمی کرد که نماد مدرنیته پایتخت ۲۳۰ ساله ایران، در صبحگاه ۳۰ دی ماه ۹۵، در اثر آتش سوزی، به یکباره فرو ریخته و به تلی از خاکستر تبدیل شود و ده ها تن از فرزندان این مرز و بوم را به خاک و خون بکشد و صدها میلیارد تومان خسارت مالی بر جای گذارد.

پلاسکو را حبیب القانیان که مالک شرکت Plasco به شمار می رفت، احداث کرد. القانیان، بزرگ ترین کارخانجات صنایع پلاستیک سازی ایران را در اختیار داشت و احداث این برج مرتفع در خیابان شاه سابق (جمهوری کنونی)، اعتباری برای پرستیژ تجاریش محسوب می شد.

آقای القانیان، مالک کارخانه پلاسکو  بود که از جمله مصنوعات آن: ظرف های ملامین و پلاستیک بوبه شمار می رفت. بازار شیک و مدرنی که ۲۹ هزار متر مربع زیر بنا داشت و طبقه زیر زمین آن، عین برج اسکان (تقاطع میرداماد-ولیعصر تهران)، حوض ها و صندلی هایی برای نشستن و وقت گذارنی قرار گرفته بود تا مشتریانش، کمی در آنجا استراحت کنند.

پلاسکو، یکی از نخستین تجربه های خرید تهرانی ها در ساختمانی لوکس و مدرن بود که برندهای گوناگونی نیز در آن عرضه می شد. پلاسکوی این روزها، قریب به ۶۰۰ واحد تجاری را شامل می شد که گردانندگانش، بوتیک داران یا فروشندگان تولیدی بودند و شاید اکثراً آنها، از این ساختمان و مالکش که در اوایل انقلاب به اعدام محکوم شد، چیزی نمی دانند.

پلاسکو گردی

کسانی که به پلاسکو رفته اند حتماً متوجه شدند که از طبقه پنجم به بعد، ساختمان کوچک تر می شود و برای رسیدن به این بخش ساختمان، با وجود راه پله، باید از آسانسور استفاده کرد. آسانسوری که روزگاری، تفریح تهرانی ها بود. در طبقه های بالای پلاسکو، از مغازهای شیک و برندهای آنچنانی خبری نبود و تنها نام تولیدی و شرکت هایی بوده که کار عمده فروشی اجناس را انجام می دادند.

راهروهای پلاسکو از قدیم الایام تا ۳۰ دی ۹۵، مملو از کیسه های پلاستیکی سیاه و سفید بزرگی بود که قرار بود به آدرس مشتریان در نقاط مختلف کشور ارسال شود. کیسه هایی که ۲۹ دی آماده شده بودند و نام گیرنده بر روی آن ها نوشته شده بود، اما تراژدی دی ماه تهرانی ها، سرنوشت دیگری برای بسته ها رقم زد تا در زیر صدها تن آواری از فولاد و سیمان، مدفون شوند.

p9

پلاسکو و طبقه ایی که مملو از حوض و فواره بود

راه پله های پلاسکو، حتی اکنون که ۷ سال از قرن بیست و یکم می گذرد، همچنان همان موزاییک های دهه چهل بود. موزاییک هایی که شاید در خانه های قدیمی تهران و شهرستان ها مشاهده کنید و حتی امکان تهیه آن در بازار مصالح ساختمانی پایتخت نیز فراهم نباشد.

لبه های فلزی کوبه شده که در پله ها به کار می رفت، یادگار معماری و طراحی دهه چهل است که دیگر خبری از آن ها نیست. اگر در پلاسکو قدم می زدید، همچون برخی از بازارهای قدیمی تهران، اگهی های ریز  و درشت بسیاری بر دیوارها و بر روی درب مغازه ها دیده می شد.

p11

طبقات پلاسکو در سال های اخیر

آگهی هایی که تهیه لوازم خیاطی، دوزندگی، برش، ردیف دوزی، مادگی و چیزهایی مربوط به این عرصه پوشاک را معرفی می کرد و از علاقمندان درخواست می کرد تا به شماره های خریدار، تماس بگیرند. خلاصه بازاری شلوغ از خریداران و فروشندگان بالقوه و بالفعل که معمولاً دست خالی از این بازار بیرون نمی آمدند.

قدیمی ها، آگهی های نوستالژیک بسیاری را بر روی برج بلند آن روزها شاهد بودند که آگهی نارنجی رنگ کانادا درای (Canada Dry) یکی از آن ها بود. حالا دیگر نه از آن آگهی های نوستالژیک خبری مانده است و نه از خود پلاسکو!

p10

دو تصویر قدیمی از پلاسکو با آگهی عمودی کانادا درای

پس از انقلاب اسلامی، مالکیت ساختمان ۱۷ طبقه پلاسکو در اختیار بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی قرار گرفت.

p13

در ابتدای دهه چهل، واحدهای تجاری این ساختمان به صورت قسطی و ماهانه ۱۰ ریال با قیمت ۴۵۰ هزار ریال واگذار شد. البته همان طور که در بالا اشاره کردیم، ساختمان پلاسکو که ابتدا توسط حبیب القانیان ساخته شده بود، در سال ۱۳۵۴ هجری شمسی با قیمت ۲۰۰ میلیون ریال به هژیر یزدانی، سرمایه دار معروف دهه پنجاه، واگذار شد.

p12

چندین خودکشی پر سر و صدا که از فراز پلاسکو انجام شد، بخشی از تاریخ پر فراز و نشیب آن را تشکیل می دهد.

تراژدی مستند پلاسکو

پلاسکو نا امن بود. غیر ایمن بود، سازه ای قدیمی و مملو از سیم ها و کابل های خطرناکی که به قول اهالی، سر و ته آن مشخص نبود. پلاسکو با نیم قرن سابقه ساخت، سیستم ایمنی و حفاظتی مدرن و قوی در اختیار نداشت و این قضیه را سازمان آتش نشانی تهران، بارها به هیات مدیره این مجتمع اعلام کرده بود.

طبق اعلام سخنگوی سازمان آتش نشانی، مستقر در منطقه سقوط مجتمع پلاسکو تهران، قریب به ۱۰ بار اخطار کتبی به هیات مدیره این مجموعه نسبت به غیر ایمن بودن و عدم استفاده از مجتمع به واسطه بی توجهی به مسایل ایمنی داده شده بود که متاسفانه، تصمیم قاطعی گرفته نشد و سرنوشت پلاسکو، با ریزش تراژیک آن کامل شد.

p1

تصویر بالا، نامه سال ۹۲ معاون امور شهری و قضایی شهرداری تهران به هیات مدیره پلاسکو است. در آن نامه اعلام شده بود که :

با توجه به اعلام سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی مبنی بر خطرناک بودن محل در جهت کاهش نا ایمنی مشهود، مقتضی است در اسرع وقت، با در دست داشتن سند مالکیت و آخرین برگ عوارض نوسازی شهرداری و پروانه اشتغال، به سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی واقع در میدان حسن آباد ، ایستگاه یکم، واحد پیشگیری و حفاظت از حریق مراجعه و برابر دستورالعمل ایمنی ، نسبت به ایمن سازی واحد خود و اخذ تاییدیه اقدام نمایید.

بدیهی است، در صورت عدم پیگیری، مسئولیت عواقب هر گونه خطرات احتمالی متوجه آن شخص است.

این نامه علاوه بر شهردار ناحیه ۲ منطقه ۱۲ تهران، به ۵ مسئول دیگر نیز رونوشت خورد.

p2

اخطارهای مکرر شهرداری تهران به ساکنان مجتمع پلاسکو در سال های اخیر

همانطور که در تصویر بالا مشاهده می کنید، ۲ سند از نامه هایی که معاون امور شهری شهرداری تهران به هیات مدیره مجتمع پلاسکو ارسال کرد ارائه شده است. در یکی از این نامه ها آمده بود:

احتراماً با توجه به اعلام سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی و به منظور افزایش ضریب ایمنی جهت پیشگیری از خطرات آتش سوری احتمالی، لحاظ و اجرای دستور العمل ایمنی ضروری است. لذا خواهشمند است دستور فرمایید به منظور برقراری ایمنی نسبی، کلیه مفاد دستور العمل پیشنهادی پیوست را به مرحله اجرا در آورده و پس از اتمام، سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی را کتباً مطلع تا در خصوص بازبینی و صدور گواهی مربوطه اقدام مقتضی به عمل آید.

با وجود آن که این نامه های اخطار، حتی به اداره کل بازرسی وزارت کار و فرمانداری تهران و حتی معاونت پیشگیری از وقوع جرم قوه قضاییه و شهردار ناحیه ارسال شده بود، اما پاسخی مستند و معقول از سوی هیات مدیره مجتمع پلاسکو مشاهده نشد.

p16

روایت مستند از تراژدی ۳۰ دی ماه تهرانی ها

p17

اعزام ۱۲ قلاده سگ های زنده یاب پس از سقوط پلاسکو

p18

لحظاتی پیش از سقوط پلاسکو

p19

لحظاتی پیش از سقوط پلاسکو

p20

لحظاتی از غم انگیز ترین سقوط در سال ۹۵

پلاسکو، مقصد گردشگری نیم قرن پیش تهرانی  ها با وجود اخطارهای مکرر شهرداری به مسئولان آن، فرو ریخت و ده ها شهید و مصدوم برجای گذاشت و صدها میلیارد تومان به اقتصاد تهران خسارت وارد کرد. آیا اگر کمی همدلی و دقت و برخورد قاطعانه برای ایمن سازی عمارت نوستالژیک تهرانی ها در دستور کار قرار می گرفت، اکنون با تلی از خاکستر و ایران عزادار مواجه بودیم؟

P21

ای کاش HSE را جدی تر بگیریم! شاید فردا خیلی دیر باشد.. . . .

sky بازدید : 129 شنبه 23 بهمن 1395 نظرات (0)

 

«آیه» تامل برانگیز قرآنی که در آتش سوزی پلاسکو نسوخت! +عکس

در میان تلی از آوار، بتن و آهن های گداخته ساختمان پلاسکو، آتش نشانان قرآنی را یافتند که در ساختمان پلاسکو نسوخته و احساس خود را با یک بوسه بر آن به نمایش گذاشتند.
آیه تامل برانگیز قرآنی که در آتش پلاسکو نسوخت:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا استَجیبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاکُم لِما یُحییکُم ۖ وَاعلَموا أَنَّ اللَّهَ یَحولُ بَینَ المَرءِ وَقَلبِهِ وَأَنَّهُ إِلَیهِ تُحشَرونَ﴿۲۴﴾ سوره انفال.
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید هنگامی که شما را به سوی چیزی می‌خواند که شما را حیات می‌بخشد! و بدانید خداوند میان انسان و قلب او حایل می‌شود، و همه شما (در قیامت) نزد او گردآوری می‌شوید!
معجزات قرآن آتش سوزی ساختمان پلاسکو
منبع : میزان
sky بازدید : 121 دوشنبه 18 بهمن 1395 نظرات (0)
جزییات پرداخت خسارت بیمه گذاران پلاسکو

 

مدیرعامل بیمه ایران با بیان اینکه بیمه آتش سوزی اجباری نیست، گفت: 555 برابر حق بیمه دریافتی در پلاسکو خسارت دادیم.

555 برابر حق بیمه دریافتی در پلاسکو خسارت دادیم

محسن پورکیانی در نشست خبری خود با خبرنگاران با تشریح جزئیات عملکرد بیمه در حادثه ریزش ساختمان پلاسکو گفت: از همان دقایق ابتدایی ریزش ساختمان پلاسکو ارزیابی های اولیه از میزان خسارت صورت گرفت که بر این اساس شعبه پرداخت خسارات مسخص شد و از شنبه بعد از وقوع حادثه، آماده تشکیل پرونده بودیم و تمام بیمه گذاران تشکیل پرونده دادند.  

مدیرعامل بیمه ایران افزود:حدود ٣٣ میلیارد و ٥٠٠ میلیون تعهد داشتیم و ٥٥٥ برابر حق بیمه دریافتی را باید بپردازیم؛ در این میان ٧٢ پرونده را پرداخت کردیم و مابقی نیز در انتظار بررسی هستند تا خسارت پرداخت شود.وی تصریح کرد: در حال حاضر امکان ورود به ساختمان پشت پلاسکو و برآورد خسارت وجود ندارد، اما اگر مراجع قضایی اجازه دهند ظرف سه روز کار ارزیابی را نهایی خواهیم کرد.

به گفته پورکیانی، شاید اگر همه واحدها بیمه نامه داشتند، تعداد کمی از آتش نشانان شهید می شدند چراکه علیرغم ممانعت آتش نشانان افراد سعی می کردند سراسیمه بخشی از اموال و دارایی های خود را خارج کنند.وی اظهار داشت:  بیمه آتش سوزی اجباری نیست و شرکتهای بیمه باید مردم رابه خرید آن ترغیب کنند؛ در این میان  طرح جامع بیمه اصناف برای اجرا در دستور کار قرار گرفته است.

پورکیانی در خصوص توانگری مالی شرکتهای بیمه گفت:  در سال ٩٤ حدود ٩٠٠ میلیارد تومان به حسابها بابت خسارت معوق پرداخت کردیم؛ در این میان سازمان حسابرسی توانگری مالی ٨٣ درصدی ما را تائید کرده است ولی کاهش توانگری مالی به مفهوم عدم توانایی پرداخت مالی نیست.

وی افزود: شش سناریو برای افزایش توانگری مالی تدارک دیده ایم که مهمترین آن افزایش سرمایه به ده هزار میلیارد تومان است که بخشی از آن نقدی و بخشی از محل فروش شرکتهای بیمه دولتی است.پورکیانی ابراز امیدواری کرد که افزایش سرمایه تا پایان سال رخ دهد و گفت: وزیر اقتصاد در این زمینه نظر مساعدی دارد.

وی با بیان اینکه بر اساس اعلام نظر مراجع رسمی، حادثه پلاسکو عمدی نیست خاطرنشان کرد:  اگر حتی آتش سوزی عمدی باشد بیمه گذار مکلف به پرداخت خسارت است مگر عمد بیمه گذار در کار باشد.پورکیانی با اشاره به اینکه شرکتهای بیمه ریسک بالایی برای پلاسکو لحاظ کرده بودند، گفت: در یکی از خسارتهای پلاسکو مبلغ خسارت بالای سه میلیارد تومان است،  که در حال بررسی هستیم البته به اندازه حق بیمه خسارت داده می شود.  وی اظهار داشت: خرید بیمه نامه یک امر سلبی است و باید خطر را جدی گرفت؛ کم بیمه گی نیز یک معضل است که باید حل شود.

وی در خصوص تاسیس بانک از سوی شرکتهای بیمه گفت: بانکها در سراسر دنیا از دل بیمه بیرون می آید در حالیکه بیمه ایران قبل از انقلاب بانک داشته است اما اکنون با توجه به محدودیت قانون نتوانستیم بانک خودمان را احیا کنیم ولی بخشی از سهام یکی از بانکهایی که وضعیت خوبی دارند را خریداری خواهیم کرد.

sky بازدید : 92 دوشنبه 18 بهمن 1395 نظرات (0)

خاطرات یک«فرمانده» در حادثه پلاسکو!

به گزارش شریان نیوز،صبح پنجشنبه 30 دی، سال95 دختر کوچولو همراه پدر و مادرش راهی بهشت زهرا(س) شدند تا بر مزار پدر بزرگ و مادربزرگ حاضرشوند. اما مثل همیشه بی سیم پدر روشن بود. با اینکه شیفت کاری‌اش نبود ولی همیشه آماده خدمت و کمک به حادثه دیدگان بود. اما زهرا کوچولو نمی‌دانست این بار آخری است که پدرش را می‌بیند و او را در آغوش می‌کشد. با اینکه همیشه از پدر شنیده بود هربارکه ازخانه می‌رود شاید برگشتی وجود نداشته باشد ولی باور این واقعیت برای دخترک بابایی خیلی سخت بود.

 
به گزارش ایران، آن‌ روز سرمزار بودند که از بی سیم خبر رسید ساختمان پلاسکو آتش گرفته است. علی امینی با شنیدن این خبر نمی‌توانست بی‌تفاوت از کنار حادثه بگذرد. اصرارهای همسر و دختر کوچولویش برای نرفتن بی‌فایده بود. اما او قول داد برود و خیلی زود برگردد. اما افسوس که این مأموریت بی‌بازگشت بود...
 
 
دخترک گریه می‌کرد و بهانه پدرش را می‌گرفت. زن جوان هم طاقت این همه بی‌خبری را نداشت و بی قراری می‌کرد. لحظات به کندی می‌گذشت. منتظر خبری از علی بودند تا اینکه با گذشت سه روز از حادثه «پلاسکو» سرانجام انتظار به پایان رسید و نیمه شب، پیکرنخستین آتش‌نشان فداکار از زیر آوار بیرون کشیده شد و او کسی نبود جز فرمانده «علی امینی»...
 
 
مهرداد قلندری خواهرزاده شهید جانفشان «علی امینی»، درحالی که قهرمان زندگی‌اش را «دایی علی» معرفی کرد، گفت: «باورکنید من هم قهرمان زندگی‌ام را از دست دادم. ازبچگی همیشه با او و کنارش بزرگ شدم. از آنجا که در یک ساختمان با هم زندگی می‌کردیم همیشه و همه جا با هم بودیم. به قدری او و مهربانی‌هایش را دوست داشتم که قدم در راه او گذاشتم و از سال 83 به استخدام آتش‌نشانی در آمدم. دایی علی 28 سال در آتش‌نشانی فعالیت می‌کرد و عاشق کار و خدمت به مردم و همنوعانش بود. همیشه به همه توصیه می‌کرد «به یکدیگر کمک کنید.»
 
 
این آتش‌نشان 31 ساله در حالی که هنوز در غم از دست دادن دایی‌اش سوگوار است ادامه داد: «قرار بود 10 بهمن همراه خانواده به ایستگاه آتش‌نشانی دایی علی برویم و به مناسبت تولدش او را غافلگیر کنیم اما افسوس که او رفت و همه ما را غافلگیر کرد. دایی، متولد 1344 در هشترود – مراغه بود. در تمام مدت خدمتش به همه نیکی کرد و بیش از وظیفه‌اش کار و خدمت می‌کرد. ضمن اینکه همیشه هوای نیروهایش را داشت. عاشق آتش‌نشانی بود و همیشه در کلاس‌های درسش می‌گفت: «مدیون من هستید اگر کسی کمک خواست و کمکش نکنید.» تمام اطلاعات جامع و جدید را در اختیار نیروهایش قرار می‌داد. او حتی در عملیات‌های اطفای حریق همیشه خودش دل به آتش می‌زد و با اینکه فرمانده بود و دلیلی به حضورش نبود ولی می‌گفت من باید بروم تا بچه‌ها انگیزه بگیرند و کارشان را بخوبی انجام دهند. با اینکه بارها در عملیات‌های حریق صدمات جدی دیده بود ولی هرگز دست از تلاش و ایثار بر نداشت. دو خاطره مشترک از عملیات با دایی‌ام دارم که او تا پای مرگ پیش رفت.درعملیاتی دایی علی می‌خواست برق را قطع کند که دچار برق گرفتگی شدیدی شد و دستش به فیوز برق چسبید که به کمک نیروهای امدادی نجات یافت. عملیات دیگرمربوط به آتش‌سوزی در یک تعمیرگاه در نظام آباد بود که تعمیرکار در حال سرویس گرفتار شده بود. با اینکه همه جا را آتش و دود گرفته بود دایی گفت: «بچه‌ها روی لباسم آب بریزید تا برگردم.بعد هم راهی آنجا شد. با اینکه پایش لیز خورد و خودش در چال افتاد ولی مرد گرفتار را نجات داد و خودش در این حادثه آسیب دید. ولی همیشه از این خوشحال بود که می‌تواند به دیگران کمک کند. با اینکه دایی بزرگم هم 30 سال آتش‌نشان بود و حالا بازنشسته شده و حدود 70 سال سن دارد همیشه ازما می‌خواست مراقب باشیم. ولی افسوس که او درآخرین مأموریت قربانی شد. با این حال می‌خواهم دایی علی الگویم باشد و به همه خدمت کنم. دایی علی دو لیسانس در رشته اطفای حریق و کشاورزی داشت. او جزو 8 آتش‌نشانی بود که برای آموزش به انگلیس اعزام شده و دوره‌های آموزشی را گذرانده و به نیروهایش نیز آموزش داده بود.او دائم درحال یادگیری وآموزش دادن بود. به همین خاطرمیان همکاران ازجایگاه ویژه‌ای برخوردار بود.»
 
 
در حادثه پلاسکو همه آتش‌نشان‌ها  انگارگلچین شدند و پر کشیدند. وقتی خبر آتش‌سوزی ساختمان پلاسکو اعلام شد من با همسرم بیرون بودیم. به محض شنیدن این خبر لباسم را برداشتم و راهی محل شدم، فکر هم نمی‌کردم دایی علی آنجا باشد چون می‌دانستم شیفت کاری‌اش نبود و در محدوده او هم این اتفاق رخ نداده بود. ولی برای کمک به همکارانم ونجات مردم به آنجا رفتم. ولی افسوس که خیلی دیر رسیدم و کار از کار گذشته بود و ساختمان با خاک یکسان شده بود. هرکی مرا می‌دید گریه می‌کرد. آن روز همه وجودم لرزید. چرا که فهمیدم او پس از بیرون کردن همکاران و مردم عادی داخل شده بود تا آخرین بررسی‌ها را انجام دهد ومطمئن شود کسی داخل نمانده باشد که متأسفانه خودش در آخرین لحظات پشت پنجره ماند و پس از بیرون فرستادن دو نفر از همکارانش گرفتارشد.
 
 
سه شبانه روز چشم روی هم نگذاشتیم و دل توی دلمان نبود. زهرا کوچولوهم برای بابایش گریه می‌کرد و سراغ پدرش را از من می‌گرفت. در میانه گدازه‌های آتش به دنبال رد و نشانی از همکاران بودیم تا اینکه ساعت 2 نیمه شب 3 بهمن، وقتی دستگاه زنده یاب را میان خرابه‌ها بردیم فهمیدیم پیکری آنجاست.البته بچه‌ها نمی‌گذاشتند من بروم جلو چرا که حدس می‌زدند دایی علی باشد. برایم عجیب بود با اینکه پشت آوارها همان جایی که دایی علی پیدا شد آتش فوران می‌کرد و آهن‌ها را آب می‌کرد ولی هیچ آسیبی به پیکر دایی نرسیده بود غیر از کمی زخم روی صورتش. شاید به این خاطر بود که او همیشه قبل از بیرون رفتن از خانه غسل شهادت می‌کرد و همیشه وضو داشت. آرزویش شهادت بود.
 
 
نمی دانید چقدر سخت بود وقتی می‌خواستم خبر پیدا شدن پیکر دایی را به خانواده بدهم. چه حالی داشتم. زن دایی‌ام آرام و قرار نداشت ولی خیلی عجیب بود زهرا وقتی فهمید پدرش پیدا شده و به شهادت رسیده به طرز معجزه‌آسایی آرام شده بود و دیگر بی‌قراری نمی‌کرد. او حتی به من و مادرش آرامش می‌داد و از ما می‌خواست گریه نکنیم چون پدرش به آرزویش رسیده. این دختر همیشه شاهد تلاش و فداکاری پدرش بود او در یکی از خاطره‌هایش به ما گفت: «یکی از شب‌ها وقتی خواب بودیم بی سیم بابا صدا کرد وقتی بابا بیدار شد گفتم چطور شنیدی او هم مرا بوسید و گفت شهر دسته منه باید برم کمک کنم تا بقیه بابا‌ها هم پیش بچه‌هاشون باشن بعدش من و مامان، با ماشین بابا رو تا ایستگاه آتش‌نشانی بردیم و برگشتیم.»
 
 
همین خاطرات و صحبت‌ها باعث شده بود زهرا با این غم بزرگ کنار بیاید و کمی آرام بگیرد. زن دایی‌ام هم با اینکه قبلاً رئیس فدراسیون کنفوتوا بود به‌دلیل علاقه به همسرش و شغل او خودش هم به‌عنوان آتش‌نشان داوطلب آموزش دید و همراه و کنار همسرش بود و همیشه حمایتش می‌کرد تنها موردی که کمی آرام‌مان می‌کند تا این غم بزرگ را تحمل کنیم این است که دایی همیشه آرزوی شهادت داشت.
 
 
با اینکه کار آتش‌نشانی خیلی سخت است و طاقت فرسا ولی همیشه دایی وقتی به خانه می‌رسید شاد و سرحال بود و در هر شرایطی خانواده‌اش را بیرون می‌برد و تفریح می‌کردند. نمی‌خواست هیچ‌کس از او ناراضی باشد و همیشه هوای همه را داشت. در حادثه پلاسکو هم حدود 60 نفر از آتش‌نشان‌ها که با کمک دایی نجات پیدا کرده بودند با دست و پای شکسته برای همدردی کنارمان آمدند و گفتند جانشان را مدیونش هستند.
 
 

یونس امینی -برادر آتش‌نشان فداکار-نیز به خبرنگار ما گفت: تنها خواسته ما این است که یاد وخاطره این آتش‌نشان‌های جانفشان زنده نگه‌داشته شود. چرا که آنها از جانشان گذشتند تا مردم زنده بمانند. خودشان را به آتش زدند تا دیگران آتش نگیرند همین‌که گاهی هم یادی از آنها و خانواده‌هایشان شود دل ما آرام می‌گیرد و مرهمی بر زخم‌های دلمان می‌شود.

sky بازدید : 117 یکشنبه 17 بهمن 1395 نظرات (0)

عکس قدیمی از ساختمان پلاسکو تهران

ساختمان پلاسکو ، پلاسکو
در این گزارش قصد داریم به معرفی و جزییاتی از ساختمان 54 ساله پلاسکو که صبح امروز بر اثر آتش سوزی فرو ریخت بپردازیم تا از دلایل اهمیتی که دارد اطلاعات زیادی کسب کنید.

 ساختمان پلاسکو

ساختمان پلاسکو، در ضلع شرقی چهارراهی است که به آن استانبول می گویند؛ منطقه ای که در دهه های چهل و پنجاه قلب تجارت و دیپلماسی و البته خوش گذرانی و تفریح در تهران بوده است. برج پانزده طبقه ای که اولین ساختمان با اسکلت فلزی در تهران بود و دومین ساختمان بلندی که در آن آسانسور وجود داشت.

از پیچ خیابان حافظ که به سمت جمهوری می پیچید، تنها برجی که تا انتهای خیابان توی چشم می زند همین است، برج پانزده طبقه بتونی، یادگار دوران نیمه تمام نوسازی دهه چهل ایران.

ساختمان پلاسکو، در ضلع شرقی چهارراهی است که به آن استانبول می گویند؛ منطقه ای که در دهه های چهل و پنجاه قلب تجارت و دیپلماسی و البته خوش گذرانی و تفریح در تهران بوده است. برج پانزده طبقه ای که اولین ساختمان با اسکلت فلزی در تهران بود و دومین ساختمان بلندی که در آن آسانسور وجود داشت، با سرمایه حبیب الله القانیان (رئیس انجمن کلیمیان تهران و سرمایه دار بزرگ یهودی ایرانی) ساخته شد.

ساختمان پلاسکو

ساختمان پلاسکو در دهه 40

 

وجه تسمیه ساختمان پلاسکو این است که القانیان اصلا مالک کارخانه پلاسکو بود که از جمله مصنوعاتش ظرف های ملامین و پلاستیک بوده است. تکمیل ساختمان از سال 39 تا 41 طول کشید و وقتی که سر برآورد، در تمام تهرانی که آن روزها حدود دو میلیون نفر جمعیت داشت دیده می شد.

 

بازار شیک و مدرنی که 29 هزار متر مربع زیربنا داشت، با یک طبقه زیر زمین که حوض و صندلی هایی برای نشستن و وقت گذرانی در آنها قرار گرفته بود، جای مناسبی برای خرید کردن بود و با بقیه مغازه ها و بازارهای سنتی فرق داشت؛ یکی از اولین تجربه های ایرانی ها از «مرکز خرید» مدرن.

 

البرزپور از مغازه دارهای قدیمی این بازار است. او می گوید از همان سال 41 کارش را اول در طبقه دوم شروع کرده است؛ زمانی که تنها بیست و چند سال داشت:«وقتی این بازار راه افتاد، سال های اول فقط سرقفلی طبقه منهای یک و همکف فروخته شده بود. شاید 60 درصد کسانی که به این ساختمان آمدند قدیمی ها و استخوان دارهای بازاری بودند، اما آن 40 درصد دیگر، جوان بودند و کاسبی شان را اینجا راه انداختند.»

ساختمان پلاسکو

ساختمان پلاسکو

این فروشنده قدیمی ادامه می دهد:«اوایل ساختمان این طور نبود، در طبقه اول، همین مغازه ای که ما الان در آن هستیم و از باقی واحدهای تجاری اینجا بزرگ تر است، به همراه بیشتر واحدهای تجاری طبقه اول متعلق به سینمادارها بود و کسانی که فیلم پخش می کردند. دفتر تهیه کننده فیلم گنج قارون همین واحدی بود که الان دست من است. بعد، کم کم تمام مجتمع را تولیدکننده ها و فروشنده های پوشاک گرفتند.»

 

پیدا کردن کسی که آن زمان ها در اینجا کار کرده باشد، آن قدرها راحت نیست. الان بیشتر مغازه ها مرکز پخش هستند و کمتر تولیدی لباسی از سال های دور در برج باقی مانده است، اما اطراف خیابان منوچهری، کمی بالاتر از برج پلاسکو، در یکی از سمساری های پرت افتاده یکی از کارگرهایی را که در دهه پنجاه در یک تولیدی برج پلاسکو کار می کرد، پیدا کردم که از خاطره آن روزها هنوز به خوبی یاد می کند:«من کارگر یکی از این تولیدی ها بودم، با ماشین های برش ژاپنی پارچه ها را می بریدند، و کارگرها دوزندگی می کردند. آن موقع مزد کارگر ساده روزی 12 تومان بود ولی به من هفته ای 150 تومان پول می دانند؛ آن هم وقتی که بلیت امجدیه 2 تومان بود و با 3 تومان می شد یک غذای خوب در یکی از رستوران های خوب این اطراف خورد، یا حتی در رستوران خود برج.»

ساختمان پلاسکو

طبقه آخر برج پلاسکو، تا همین چند سال پیش، یک رستوران سلف سرویس بوده است؛ جایی که از آن یک راه پله به پشت بام می رفت. می گویند در همین برج چند نفری از این راه خودکشی کرده اند.

 

آقای البرزپور هنوز این خاطره ها را به یاد دارد:«در آن سال های خیلی دور، سه - چهار نفر در این برج خودکشی کردند. یک نفر خودش را از پنجره یکی از طبقه ها به پارکینگ پشتی انداخت، دو نفر خودشان را از همین کریدورها به طبقه منهای یک پرت کردند و کنار حوض مُردند، یک نفر هم از راه پله کنار رستوران خودش را به پشت بام رساند و به پیاده رو پرید.»

 

امروز بعد از پنجاه و چند سال، اثری از خانواده القانیان در اداره برج پلاسکو نیست. کاسب های قدیمی پلاسکو می گویند آقای القانیان کمی قبل از انقلاب، برج را به کسی دیگری به نام آقای پرویزیان واگذار کرده بود. اندکی بعد از انقلاب اما ملک به نفع بنیاد مستضعفان مصادره شد، حالا هم مالکیت تک تک واحدها به صورت خصوصی متعلق به سرقفلی داران و کاسب هاست و اجاره واحدهای تجاری به مالک برج پرداخت می شود؛ اجتماع بوتیک های گران قیمت لباس های مردانه، عمده فروشان و تولیدکننده های پیراهن و شلوار مردانه و البته نام های بزرگ تجاری.

ساختمان پلاسکو

طبقه منهای یک هنوز هم همان حوض های بزرگ آبی را دارد، کف آن هم پر از ته سیگار و ته چک و کاغذ یادداشت است، با فواره هایی که ارتفاعشان تا طبقه سوم ساختمان می رسد. بازار پلاسکو، نه شلوغی خیابان هایی که تبدیل به پاساژ شده اند را دارد و نه صدای همهمه و هوای گرفته. به لطف سقف بسیار بلند مجتمع و طراحی دایره وارش گردش و دیدن ویترین بوتیک ها بسیار آسان است. در راهروها هم صندلی هایی برای نشستن وجود دارد که فضای تجاری را انسانی می کند.

 

طبقه های پایین بیشتر خرده فروش هستند. تعداد آدم هایی که هم در راهروها دیده می شوند، بیشتر است. مردان جوان، زوج ها و خانواده هایی که برای خرید آمده اند. قیمت سرقفلی این مغازه ها تا 4.5 میلیارد تومان می رسد. دو طبقه بالا اما ویترین ها کم اهمیت تر می شوند و سرقفلی یک مغازه 30 متری تا 3 میلیارد تومان بالا می رود. روی شیشه اغلب مغازه ها نوشته اند «تک فروشی نداریم». در راهروها هم کارتن های بزرگ جلوی دید را گرفته اند. می گویند بسته هایی است که برای فرستادن اجناس به شهرهای دیگر از آن استفاده می شود.

 

با اینکه برج پلاسکو ساختمانی است که استانداردهای بازار سنتی در ایران دهه 40 را تغییر داد، اما بازارهای کاربردی ایرانی را نیز در خودش قبول کرد. می گویند بخش عمده حمل و نقل بار حتی در پنج طبقه اول که بیشتر خریداران عادی در آن ها رفت و آمد می کنند با چرخ انجام می شود. یادگاری های بازار تهران را می شود در همه طبقه های پلاسکو دید.

ساختمان پلاسکو

590 واحد تجاری برج را بیشتر فروشنده های جوان می گردانند. شغلشان یا بوتیک داری است یا فروشنده تولیدی هستند. اغلب آنها از تاریخ این ساختمان بیشتر از اینکه «مالک اینجا یک یهودی سرمایه داری بود که اعدامش کرده اند»، چیزی نمی دانند.

 

از طبقه پنجم به بعد، دنیای دیگری در پلاسکو شروع می شود. این بخش ساختمان، کوچک تر است و خبری از راهروهای به هم پیوسته نیست. برای رسیدن به این بخش ساختمان، هرچند راه پله هم هست اما باید از آسانسور استفاده کرد. اینجا یکی دیگر از بازمانده های تاریخی ساختمان را می شود دید؛ کارمندهای آسانسور با شیفت هایی که هر شش ساعت تغییر می کند، نشسته یا ایستاده، از آدم ها می پرسند که در کدام طبقه کار دارند و دکمه ها را برای آنها فشار می دهند. یکی شان می گوید:«اگر من اینجا نباشم ظرف دو روز آسانسور را خراب می کنند. روزی 10 هزار نفر با این آسانسورها بالا و پایین می روند ، نمی شود کسی مراقبشان نباشد». روی آسانسورها هم با تاکید نوشته اند «برای حمل بار استفاده نشود».

ساختمان پلاسکو

مردهایی که با آسانسور در طبقه هایی بالایی برج رفت و آمد می کنند، خیلی هایشان یکدیگر را می شناسند؛ یا فروشنده هستند یا کاسب هایی که از این ساختمان جنس مغازه شان را تهیه می کنند. برای بیشتر آنها دیدن یک خانم در اینجا عجیب است. می گویند «محیط، مردانه است».

 

در طبقه های بالایی، خبری از اسم های عجیب و دکورهای خوش آب و رنگ روی ویترین مغازه ها نیست. در هر طبقه کاغذ راهنمایی نصب شده است که مشتری ها را به سمت تولیدی هایی که سراغشان آمده اند راهنمایی می کند. راهروها هم پر است از کیسه های پلاستیکی بزرگ با آدرس شهرهای دور و نزدیک و جعبه هایی که قرار است برای کاسب ها ارسال شود و تولیدکننده هایی که می گویند «از آدرس روی کارتون ها عکس نگیرید».

 

با اینکه در راهروهای برج پلاسکو خبری از علامت های «سیگار نکشید» نیست، اکثر فروشنده ها برای اینکه مغازه هایشان بوی سیگار ندهد، یا کنار پنجره های کوچک دو طرف راهروها تجمع می کنند یا هم نفس مغازه دارهایی می شوند که در واحدشان پنجره ای رو به هوای آزاد دارند.

ساختمان پلاسکو

هر طبقه بسته به تعداد واحدهای تجاری اش، یک یا دو نماینده در مجمع ساختمان دارد. در نهایت، با انتخابات، مدیر ساختمان را تعیین می کنند و میران شارژ و هزینه های جاری ساختمان را برنامه ریزی می کنند.

در راه پله هایی که به سبک چند ده سال پیش هنوز موزاییکی است با لبه های فلز کوبی شده، کنار سطل آشغال های بزرگ در پاگردها، آگهی تهیه لوازم خیاطی، دکمه و مادگی و چیزهای دیگر را می شود دید؛ در کنارش، آگهی های فروش سرقفلی و مالکیت واحدهاست.

سر و صدای این واحدها بیشتر دور همی مردانه کاسب های بدون مشتری است که بازی می کنند یا در حال تبادل خبرهای روز با یکدیگر هستند. حرف هایشان با تلفن اغلب درباره چک و رسیدن موعدها و گلایه از بدقولی است. مثل همه بازارهای دیگر، می شود صدای بعضی ها که استرس بیشتری دارند و نگران رسیدن تاریخ ها و نرسیدن پول ها هستند را تشخیص داد. بعضی مغازه دارها هم در قسمت خلوت تر برج، صدای موسیقی پاپ را بلند می کنند و دو سه تایی چای می خورند و از کسادی بازار گله می کنند.

از نمای سپید و قرمز سال های دور برج پلاسکو و مجسمه عظیم «کانادا درای» نارنجی که برای تبلیغ روی برج پلاسکو نصب کرده بودند، حالا فقط قطعات فلزی منظمی باقی مانده است که از یک طرف نمای برج بیرون زده است؛ با این حال، ساختمان پلاسکو هنوز تا فاصله قابل توجهی از هر طرف، کاملاً دیده می شود.

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 4375
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 14
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 363
  • آی پی دیروز : 346
  • بازدید امروز : 901
  • باردید دیروز : 692
  • گوگل امروز : 15
  • گوگل دیروز : 15
  • بازدید هفته : 3,012
  • بازدید ماه : 1,593
  • بازدید سال : 57,292
  • بازدید کلی : 1,781,882